باران کـه می بـارد......
دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود.....
راه می افـتم ... بـدون ِ چـتـر ...
من بـغض می کنـم ....آسمـان گـریـه ...
-_-_-_-
بعضی حرفها هستن که پُست نمیشن.. بغض میشن..!!!
-_-_-_-
خدایا تو را اشنا دیدم و غریبانه غریبت کردم
وفایت را دیدم همیشه اما بی وفایی کردم
تو همیشه گرم ماندی و در سردترین لحظه ها به سراغت امدم
تو مرا چه دیدی,که اینگونه وفادار ماندی؟
-_-_-_-
تو ۱۰ سالگی : " ولم کنین "
تو ۱۶ سالگی : " مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگی : " باید از این خونه بزنم بیرون"
تو ۲۵ سالگی : " حق با شما بود"
تو ۳۰ سالگی : "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۵۰ سالگی : " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو ۷۰ هفتاد سالگی : " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ...!
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم...
-_-_-_-
به کودکی گفتند : عشق چیست ؟
گفت : بازی .
به نوجوانی گفتند : عشق چیست ؟
گفت : رفیق بازی .
به جوانی گفتند : عشق چیست ؟
گفت : پول و ثروت .
به پیرمردی گفتند : عشق چیست ؟
گفت : عمر .
به عاشقی گفتند : عشق چیست ؟
چیزی نگفت . آهی کشید و سخت گریست ...